Dive into a world of creativity!
امروز رفتیم طالقان (بماند همه ایل و تبارو جمع کردیم بردیم تازه یه سریا هم قراره بیان بازم-)
آرامش خوبی داره، فقط باید بشینی رو چمنا، باد موهات رو تکون بده و مدیتیشن کنی
جاده ی خوبی داره نسبتا، ولی بهتره شب نری، خیلی تاریک و پیچ در پیچه. اگه تهران باشی دو ساعته میرسی.
عنکبوتای نازی هم داره، یه بار یکیشو دیدم که پاهاش قرمز بود.
هنوز کلی برف روی قله ها مونده بود!
وسط راه نزدیک یه پرتگاه توقف کردیم استراحت کنیم. تمرین سنگ پرتاب کردن کردم. اولش دستم ضعیف بود، کج هم میزدم که بابام اومد گفت چرا مثل دخترا پرتاب میکنی. (خب دخترم دیگه-)
دیگه زوشا قاطی کرد، آستینو بالا زد چنان سنگارو پرت کرد که پشماتون بریزه. دو سه تاش از یک سانتی متری صورت مامانم و داییم رد شد-
به شهرک که رسیدیم چون خیلی فاصله داره تا خونمون همون جا خریدامونو کردیم. تخم مرغ بومی و یه تخم غاز هم گرفتیم. اندازه دوتا تخم مرغه که خب طبیعیه.. غاز خودش اندازه دوتا اردکه.
تو ویترین یه مغازه الکتریکی یه گربه خوابیده بود، انگار از کل جهان جدا بود اهمیتی به اطرافش نمیداد. فقط محکم پلک هاشو بسته بود.
یکم سبزیجات و جوجه گرفتیم و رفتیم سمت خونه..
صبحونه رو کنار هم خوردیم، نون سبوس دارش به قرمزی میزد.
بعدم به کارای خودمون مشغول شدیم..
ظهر وسط آفتاب سگ پز رفتم بدمینتون بازی کردم، برگشتم داخل نفس نداشتم فقط ولو شدم، سقفو صورتی میدیدم XD
با پسرخاله کوچولوم وقت گذروندم یه گلم گذاشتم رو کلهش. جوجه درست کردیم. زغالش خراب بود مجبور شدیم عوضش کنیم. زیاد چیزی نخوردم.
نزدیکای عصر به باغ یه عزیزی (اجازه داد بهمون) دستبرد زدیم و نزدیک یه کیلو آلبالو چیدم، یه سریاشون خیلی درست بودن اندازه ی گیلاس، احتمالا چون بذرشون مجارستانی بوده. کلی آلوچه چیدیم (گوجه سبز میگید بهشون؟) کلی گل چیدم که بیشترشون خشک شدن.. یه سریاشون شبیه شیپور بودن، میخوام بچسبونمشون توی دفترم.
(بماند که کلی شته از داخلشون کشیدم بیرون-)
بیشتر اون آلبالو ها رو میخوام بدم به چندتا از دوستام. چند وقته باهام حرفی نزدن، پس از راه دوستی وارد میشم.
از لا به لای کلی گندم و علف هرز رد شدم که تا یکم پایین تر از شونه هام رشد کرده بودن، داشتم خفه میشدم
از کنار یه مرکز ثبت رای هم رد شدیم.. شربت نذری میدادن.
پسرخاله گرامی هم کلا علاقه خاصی به شب راه افتادن داره شب اومده میگه دو ساعته با خانوادم میرسم.
خوبه بزرگوار تو ماشینش محسن لرستانی پلی نمیکنه وگرنه ده دقیقه بعد از پیامش رسیده بود. با سر و کله شکسته البته-
احتمالا شنبه صبح برگردیم..
راستی، کلی صفحه جدید به بولت ژورنالم اضافه کردم، عکسشونو میزارم
بدرود.
All of my templates are free to download following the links under images provided below. I hope they can help you as much as they have helped me. Originally designed by me for study with the Open University.
Study Plan - Monday Start.
Download free here
Or Saturday start - Download here
Definitions list - Download here
Priority board - download here
Project/assignment plan - Download here
Assignment tracker - Download here
Essay plan - Download here
Key points and summary - Download here
Assignment tutor remarks - Download here
Weekly learning outcomes - Download here